نوآوری اجتماعی تحول آفرین و طبیعت چندعاملی آن
بحثها درباره نوآوری اجتماعی – هم در زمینههای علمی و هم در عموم – دارای گرایش قوی به ارتباط نوآوری اجتماعی با جامعه مدنی هستند. به عنوان مثال، مالگان و همکاران آن را به اصطلاح “فعالیتها و خدمات نوآورانه که از طریق سازمانهایی که هدف اصلی آنها اجتماعی است توسعه و گسترش یافتهاند و به هدف تأمین نیازهای اجتماعی انجامیده و اکثراً از طریق این سازمانها توسعه و گسترش مییابند” تعریف کردهاند. با در نظر گرفتن نوآوری اجتماعی به عنوان تغییرات در روابط اجتماعی که شامل روشهای جدید انجام دادن، دانستن، سازماندهی و تدوین میشود، آن را از منشأ، دلیل، انگیزه یا نوع عامل جدا میکنیم. این امکان را به ما میدهد که زمینههای گوناگونی از پدیدههای تجربی را به عنوان نوآوری اجتماعی مطرح کنیم، از جمله به عنوان مثال جنبش جهانی اکوویلاژ (گرایش به جامعه)، شبکه کارآفرینی اجتماعی Impact Hub (گرایش به بازار) و همچنین پدیدههای بینالمللی بودجهبندی مشارکتی (گرایش به دولت).
نوآوری اجتماعی تحولآفرین
در پروژه “TRANSIT” یا “تئوری نوآوری اجتماعی تحولآفرین”، ما به نوآوریهای اجتماعی تحولآفرین (TSI) علاقهمند هستیم. TSI به فرایندی اطلاق میشود که نوآوری اجتماعی به تحولات اجتماعی اساسی کمک میکند.
در چارچوب TRANSIT، ما مطالعات دقیقی را بر روی 20 شبکه بینالمللی انجام دادیم (برای اطلاعات بیشتر، اینفوگرافیک پروژه TRANSIT را ببینید)، که شامل بیش از 100 اقدام محلی در 25 کشور، اصولاً در اروپا و آمریکای لاتین، میشد. یکی از مشاهدات در تحلیل مقایسهای در طول مطالعات این است که همه موارد شامل متعدد انواع بخشها و عوامل با نقشهای مختلف هستند. در ادامه، ما چشمانداز چندعاملی را معرفی میکنیم که یک چارچوب هوریستیک برای تفکیک عوامل، نقشهای آنها و روابط آنها (متغیر) در نوآوری اجتماعی است.
دیدگاه چندعاملی
دیدگاه چندعاملی (MaP) بین چهار دسته عامل در سه محور تفکیک قائل میشود: 1) غیررسمی – رسمی، 2) اهداف سودآور – غیرسودآور و 3) عمومی – خصوصی:
- دولت: غیرسودآور، رسمی، عمومی
- بازار: رسمی، خصوصی، اهداف سودآور
- جامعه: خصوصی، غیررسمی، غیرسودآور
- بخش سوم: یک بخش واسطی میان دیگران
بخش سوم شامل بخش غیرانتفاعی است، اما همچنین شامل بسیاری از سازمانهای واسطهای است که میان مرزهای سودآور و غیرسودآور، خصوصی و عمومی، رسمی و غیررسمی حرکت میکنند. این بخش شامل پدیدههایی مانند کارآفرینی اجتماعی، شرکتهای اجتماعی “غیرانتفاعی” و سازمانهای تعاونی است.
دیدگاه چندعاملی همچنین بین سطوح بخشها، عوامل فردی (مانند کارآفرین، مصرفکننده، سازندهی سیاست) و انجمنها (مانند سازمانها، گروهها) تفکیک میکند. در سطح بخشها، تمایز بر اساس ویژگیها و “منطق” عمومی صورت گرفتهاست (مثلاً رسمی در مقابل غیررسمی، اهداف سودآور در مقابل غیرسودآور، عمومی در مقابل خصوصی). بخشها و سایر انجمنها به طور معمول به عنوان “عوامل” معروف هستند، به معنای آنکه به عنوان موجودیتهایی که عاملیت دارند (برای مثال “دولت مسئول است”)، نمایان میشوند. در حالی که بخشها به تنهایی میتوانند به عنوان “عوامل” در نظر گرفته شوند، میتوانند همچنین به عنوان “منطقهای نهادی” خاص در نظر گرفته شوند که در آن عوامل جمعی یا فردی خاص عمل و تعامل دارند. از این دیدگاه، بخشها محلی برای مبارزه و/یا همکاری بین افراد فردی (مانند دولت به عنوان تعامل بین رأیدهندگان و سازندگان سیاست) هستند. افراد فردی اغلب نقشهای متعددی را در منطقهای مختلف بخشها بازی میکنند؛ به عنوان مثال، یک سازندهی سیاست همچنین همسایه، مصرفکننده و احتمالاً داوطلب در اوقات فراغت خود میباشد (برای اطلاعات بیشتر، شکل در سطح عوامل فردی را ببینید).
دیدگاه چندعاملی درباره نوآوری اجتماعی تحولآفرین
ما ادعا میکنیم که نوآوری اجتماعی میتواند توسط هر نوع عامل، در هر سطح تجمیع، با هر نوع دلیل یا انگیزهای آغاز شود. در هر سطح، عوامل ممکن است در اقدامات (پروژهها، برنامهها، همکاریها) و شبکهها درگیر شوند که – به طور انگیزشی یا بیانگیزه – به نوآوری اجتماعی کمک میکنند. علاوه بر این، روابط متغیر بین عوامل و مرزهای متغیر بین منطقهای نهادی مختلف، نمایانگر خود نوآوری اجتماعی تحولآفرین هستند.
سیستمهای اجتماعی متعدد (مانند در حوزههای انرژی، مسکن، آموزش، بهداشت، تغذیه و حمل و نقل) در جوامع غربی در دهههای اخیر تحت تأثیر منطق دوبخشی دولت-بازار قرار گرفتهاند، در حالی که تأثیر جامعه و بخش سوم اغفال شده است (برای اطلاعات بیشتر، شکل در مورد آموزش نقش دولت-بازار و PPPs را ببینید). به طور فزاینده، کشورهای خدمات رفاهی خدمات خود را به بازار آوتسورس کردهاند که این امر منجر به ایجاد انواع متعددی از “شرکتهای ترکیبی عمومی-خصوصی” (PPP) و گفتمانهای نئولیبرالی شده است که در آن منطق بوروکراتیک دولتی، همراه با منطق بازار اقتصادی، بهطور فزاینده در تمام ابعاد زندگی و جامعه به کار گرفته شدهاند.
با این حال، همراه با علاقه به نوآوری اجتماعی، علاقه مجددی به بخش سوم به عنوان “یک راه بیرون از ایستایی که از دههها و بیشتر از اصلاحات ‘مدیریتی’ در بخش عمومی نتیجه شده است” [7] وجود دارد. انتظار میرود که این بخش ترکیبی از کارآیی شرکتهای خصوصی با تعهد اجتماعی خدمات عمومی را داشته باشد و ارتباط مالکان، مصرفکنندگان و کارگران را دموکراتیزه کند. ما همچنین مشاهده میکنیم که ابتکارهای “مبتنی بر جامعه” افزایش جدیدی دارند و دولت بهطور فزاینده از “جامعه” خواستار میشود تا خدمات عمومی را به عهده بگیرد. این امر به ویژه در بحثها درباره اصلاحات دولت رفاهی مانند “جامعه بزرگ” واضح است، که در آن دولتها وظایف و مسئولیتهای خود را نسبت به شهروندان خود بازسازی میکنند. این امر باعث ایجاد تعداد زیادی از چالشها و سوالات درباره این میشود که در دنیایی که منطقهای دولت و بازار بر سر کلانشهرها تسلط داشتهاند، چگونه و به چه میزان “جامعه” قرار است عهدهدار شود. اگر به این امور اندیشه کنیم، همانطور که در شکل درباره نبرد قدرت و سیاست نشان داده شدهاست، “ترک” توسط دولت (رفاهی) به منظور ایجاد فضا برای جامعه ممکن است منجر به فراگیر شدن منطق بازار (به جای جامعه) شود.
در نظر گرفتن نوآوری اجتماعی تحولآفرین، به فرایندی اطلاق میشود که نوآوری اجتماعی به چالش کشیده، تغییر داده و/یا جایگزین مؤسسات چیرهوپذیر کلان میشود [8]. از دیدگاه چندعاملی، این امر سوالاتی را در مورد این مطرح میکند که نوآوری اجتماعی چگونه و به چه میزان به چالش کشیده، تغییر داده و/یا جایگزین منطقهای نهادی چیرهوپذیر درون و بین دولت، بازار، جامعه و بخش سوم میشود.
مقایسه و بحث درباره سه مورد نوآوری اجتماعی از دیدگاه چندعاملی
ما در اینجا سه مورد متمایز را بررسی میکنیم: شبکههایی که با نوآوری اجتماعی کار میکنند و دارای طموحهای تحولی هستند، که نمایانگر جهات مختلف در مورد منطق نهادی اصلی که در آنها فعالیت میکنند، هستند:
- شبکه Impact Hub کارآفرینان اجتماعی (بیشتر گرایش به بازار) [3]
- شبکه جهانی Ecovillage (بیشتر گرایش به جامعه) [3]
- بودجهبندی مشارکتی (بیشتر گرایش به دولت) [3]
گرافیک MaP در مورد Impact Hub، Ecovillages و Participatory Budgeting خلاصهای کوتاه از هر سه شبکه ارائه میدهد.
در مقایسه سه شبکه مورد مطالعه با استفاده از MaP، مشاهده میشود:
اولاً، همه آنها دارای تنوع چشمگیری در معنای چندعاملی و نهادی هستند. اغلب آنها به عنوان انجمنها یا بنیادهای غیرانتفاعی رسمی شناخته شده و به عنوان یک بخش از بخش غیرانتفاعی شناخته میشوند. با این حال، آنها همچنین در تقاطع بخشها و منطقهای نهادی مختلف عمل کرده و مرزهای بخشها را بازتعریف و بازمذاق میکنند. به عنوان نتیجه، مرزهای بخشها به عنوان چیزی ثابت مطرح نمیشوند – آنها بسیار مبهم، شیفتدهنده، مورد اختلاف و به صورت پیوسته توسط این شبکهها مذاق میشوند.
ثانیاً، این شبکهها به وجود آورندگی روابط اجتماعی موجود را چالش میدهند و نقشهای عوامل فردی را بازشکل میکنند. به عنوان مثال، بودجهبندی مشارکتی نقش ارتباط بین شهروندان و دولتهای محلی را چالش میکند، Impact Hub نقش کارآفرینان اجتماعی را تقویت میکند و جامعه اکوویلاژ ارتباط بین فردی و جامعه را بازتنظیم میکند. با انجام نقشهای مختلف در بخشها، افراد به عنوان گرههای اساسی عمل میکنند که نوآوریهای اجتماعی را در بخشها و مکانهای مختلف ترجمه، گسترش و ارتباط برقرار میکنند.
ثالثاً، این شبکهها دارای ظرفیت تحولی هستند که با چالش کردن، تغییر و/یا جایگزینی مرزهای نهادی، به وجود میآید. در مورد Impact Hub، مرزهای منطقهای بازاری و غیرانتفاعی به چالش کشیده میشود، در اکوویلاژها مرزها بین آییننامههای رسمی مسکن و مستقرات جامعهای غیررسمی به چالش کشیده میشود و در بودجهبندی مشارکتی، مرزها بین دولتهای محلی و شهروندان به چالش کشیده میشود. این در تصادفات بین اقدامات و مقامات به نمایانسازی میانجامد و اغلب منجر به بحثهای حقوقی یا سیاسی درباره تنظیمات سازگار میشود. از این منظر، این شبکهها نقش مهمی در (دوباره) مذاقهای نهادی (توافقنامهها) ایفا میکنند. با این حال، در انجام این کار نیز خط
ر وجود دارد که ایدههای شبکه (سوءاستفاده) برای اجازهنامهدهی به تجزیه و تحلیل دولت رفاهی و برشهای بودجهای آورده شوند. میتوان ادعا کرد که اثرات غیرارادی چنین نقشآفرینیها، ظرفیت تحولی آنها را ضعیف میکند، زیرا این اثرات به واقع تقویت یک جریان غالب و نهادینهشده در جهت نئولیبرالیسم منجر میشوند.
بسیاری از بحرانها و نگرانیهای اساسی درباره نوآوری اجتماعی مرتبط با تفاوتهای ناپسند قدرت بین بخشها و منطقهای نهادی مختلف است. منطق دولت و به خصوص منطق بازار در دهههای اخیر بسیار چیرهوپذیر شدهاند. با چالشها و گرایشات اجتماعی مانند بحران اقتصادی و تغییرات در دولتهای رفاهی، به نظر میرسد که “بخش هیبرید” در حال ظهور است که مرزهای نهادی موجود را به چالش میکشد. این میتواند به عنوان یک دامنه یکپارچهکننده و ترکیبی دیده شود که با پیوستن و امتزاج مرزهای سنتی از طریق تاری و تسویه مرزهای میان منطقهای سنتی، و همچنین اضافه کردن عناصر، نقشها و چالشهای جدید از آنها، دربر میگیرد.
بدون دیدگاه