نوآوری اجتماعی به عنوان یک فرصت و چالش برای مؤسسات آموزش عالی

نوآوری اجتماعی به عنوان یک فرصت و چالش برای مؤسسات آموزش عالی

درباره پتانسیل ناشناخته دانشگاه در زمینه نوآوری اجتماعی

نوآوری‌های اجتماعی اغلب در محدوده تلاقی بین بخش‌های مختلف جامعه توسعه می‌یابند. ارتباطات بین آن‌ها اصولاً توسط سازمان‌ها و فعالیت‌های تکی ایجاد می‌شود. بسیاری از این مؤسسات خود را به عنوان اتصال‌گری بین بخش‌های مختلف جامعه می‌دانند. آن‌ها روش‌های جدید مشترکی برای تحقیق، راهنمایی، مشاوره، ترویج و تأمین مالی توسعه می‌دهند. با این حال، در یک جامعه دانش‌بنیان، دانشگاه‌ها ممکن است نقش مهم‌تری در توسعه، آزمایش و گسترش نوآوری‌های اجتماعی داشته باشند. مؤسسات آموزش عالی و مؤسسات تحقیقاتی سکوهای مهمی را برای ترویج تبادل چشمگیر بین تخصص‌ها، بخش‌های کسب‌وکار و فرهنگ‌های مختلف فراهم می‌کنند.

با این حال، نتایج نقشه‌برداری جهانی پروژه تحقیقاتی SI-DRIVE (با حدود 1000 مورد) نشان می‌دهند که دانشگاه‌ها تا کنون به صورت سیستماتیک در زمینه نوآوری اجتماعی فعال نشده‌اند. دانشگاه‌ها فقط در 14.9 درصد از فعالیت‌های مورد بررسی شرکت کردند و کلیت سازمان‌ها از زمینه تحقیق و آموزش در بیش از 21 درصد از نوآوری‌های اجتماعی شرکت داشتند. بنابراین، این بخش نقش نسبتاً کوچکی را نسبت به بخش‌های دیگر جامعه ایفا می‌کند زمانی که مسئله به توسعه و گسترش نوآوری‌های اجتماعی می‌آید.

این موضوع سوالاتی را درباره نقش دانشگاه‌ها در فرآیند نوآوری‌های اجتماعی مطرح می‌کند. مشارکت محدود مؤسسات تحقیق و آموزش در مقابل نقش اساسی آن‌ها به عنوان ارائه‌دهندگان دانش در فرآیندهای نوآوری کلاسیک و یکی از ستون‌های مدل هلیکس سه‌گانه و بخشی ضروری از مفهوم سیستم‌های نوآوری است، تفاوت شدیدی دارد. علاوه بر این، در علوم طبیعی و فنی، ترکیبی از حمایت از نوآوری همراه با تشکیل منابع انسانی مؤهل وجود دارد، در علوم اجتماعی هنوز بسیاری از پتانسیل‌ها در این زمینه اکتشاف نشده است.

در آلمان، این موضوع به وضوح از طریق اعلامیه نوآوری‌های اجتماعی برای آلمان مطرح شد که توسط عوامل از تمام بخش‌های جامعه تدوین شد و در سال 2014 به دولت فدرال ارائه شد.

با وجود اینکه پتانسیل آنها به طور گسترده استفاده نشده مانده است، دانشگاه‌ها شریکان ایده‌آلی هستند تا کمک کنند در شکستن و یا حداقل کاهش موانع متعدد نوآوری‌های اجتماعی. آنها می‌توانند به عنوان واسطه‌گرها بین طبیعت زیرزمینی نوآوری‌های اجتماعی و نیاز آن به شناخته شدن نقش ائتلافی و سیاسی عمل کنند. آنها می‌توانند R&D مناسب را برای ارزیابی‌های تجربی مؤثر نوآوری‌های اجتماعی ارائه دهند و درکی از آنچه که می‌تواند به نوآوری‌های اجتماعی سرعت و مقیاس بدهد، ارائه دهند. همانطور که تخصص فنی در حوزه‌های تخصصی می‌تواند در حمایت از کسب‌وکارهای تجاری موثر باشد و آنها را قادر به رشد و گسترش کند؛ همان تخصص فنی می‌تواند به نوآوران اجتماعی ارائه شود. اما علاوه‌براین، دانشگاه‌ها ارائه‌دهندگان یک دسته از پشتوانه‌های لازم به جامعه‌ی خود هستند که می‌تواند ارزش افزوده واقعی به نوآوری‌های اجتماعی بدهد: از طریق بهره‌گیری از دانش ضمنی و کدیفای شده‌ی خود؛ از طریق افزایش ظرفیت، مربی‌گری و آموزش؛ از طریق استفاده از تجهیزات ویژه؛ از طریق ارائه فضاهای واقعی و مجازی برای ایجاد ارتباطات، محیط‌های کاری اشتراکی یا تسهیلات فرمی‌تر؛ از طریق تخصص در انتخاب و ارزیابی؛ از طریق فعالیت‌های لابی.

اجرای نوآوری‌های اجتماعی در مؤسسات آموزش عالی: مثل واحدهای پشتیبانی از نوآوری اجتماعی LASIN

پروژه LASIN (شبکه نوآوری اجتماعی لاتین آمریکا) [2] یک فعالیت است که تحت برنامه توسعه ظرفیت اراسموس + کمیته اروپا تأسیس شده است. این پروژه به ویژه سعی در مدیریت مسائل مطرح شده دارد، با ایجاد واحدهای تخصصی در حمایت از نوآوری اجتماعی در هشت مؤسسه آموزش عالی در آمریکای لاتین (شیلی، کلمبیا، برزیل و پاناما) و همچنین گسترش این شبکه به سایر کشورها و مؤسسات در سراسر منطقه دارد. هر یک از این واحدهای پشتیبانی از نوآوری اجتماعی (SISUs) مدلی برای ایجاد تغییرات اجتماعی در جوامع محلی خود از طریق تحقیقات، آموزش و تبادل دانش توسعه داده‌اند، که با توجه به نیازهای جوامع خود شکل گرفته‌اند و همچنین از قدرت‌های دانشگاه خود بهره می‌برند. آنچه که آن‌ها به اشتراک می‌گذارند، هدف مشترکی است: بهره‌وری از امکانات، دانش و منابع در دسترس خود برای خدمت به جوامع خود به نحوی نوآورانه، موثر و پایدار.

یک ویژگی ضروری در SISU این است که فضای فیزیکی است، به اندازه‌ای که امکان دارد به‌طور انحصاری به نوآوری اجتماعی اختصاص یابد. این باید فضایی برای گفت‌وگو باشد، جایی که ستونان اجتماعی مختلف (مانند سیاست‌گذاران، اساتید و متخصصان، نمایندگان سازمان یا جامعه محلی و بخش خصوصی) دعوت به بحث با یکدیگر شوند، تا ایده‌های خود را مطرح کرده و راهکارهای نوآورانه‌ای برای مقابله با مسائل معترف به آن یا بحث در مورد موضوعاتی که ممکن است دیدگاه‌های متفاوتی وجود داشته باشد، ایجاد کنند. این بدان معناست که یک SISU فقط زمانی فعالیت می‌کند که ایده‌ها به‌طور کامل توسعه یافته‌اند، بلکه به فعالیت‌های فعال جهت تقویت ایده‌های جدید، از طریق تشویق همکاری‌ها و ارتباطات جدید، و برقراری ارتباطات بین مخاطبین مختلف در جامعه، فعالیت می‌کند. همچنین باید یک فضای نوآوری و هم‌طراحی باشد، جایی که ایده‌های جدید می‌توانند با رویکرد مشارکتی و هم‌طراحی بین دانشگاه‌ها و جامعه توسعه یابند. با توجه به وجود در یک مؤسسه آموزش عالی، SISU در این فرآیند شرکت کرده و با ارائه منابع داخلی خود (کارکنان) و اجازه دسترسی جامعه به منابع در دسترس در دانشگاه (اساتید، دانشجویان، دانش ضمنی و کدیفیه شده، زیرساخت، فضا، شبکه‌ها و غیره)، و گردآوری افراد مختلف در جامعه به یک مکان (شهروندان و جوامع؛ بخش‌های عمومی و خصوصی و غیره)، در این فرآیند مشارکت دارد. به منظور کمک به راهنمایی شرکای برای ایجاد SISU خود و همچنین به عنوان یک روش مقایسه‌ای برای پیشرفت‌های آن‌ها، تعدادی از معیارهای ارزیابی تعریف شده‌اند: موقعیت استراتژیک در داخل دانشگاه (به ویژه میزان تعهد نهادی)، ستونان و کاربران (هم خارجی و داخلی)، فضای فیزیکی (شامل اندازه و نمایندگی)، تجهیزات (شامل آرایشی از تجهیزات تخصصی)، ارتباطات و تبلیغات، فرآیند ارائه حمایت، کاربران (داخلی و خارجی). یک طرح کلی عمومی برای SISU به صورت مشترک توسط دانشگاه دسارولوپمنت در سانتیاگو دی شیلی و دانشگاه برزیل توسعه داده شد. به عنوان بخشی از این طرح کلی، مجموعه‌ای از اهداف واضح تعریف شدند: افزایش نوآوری‌های اجتماعی، کسب‌وکارهای اجتماعی و پروژه‌های جدید؛ شناسایی فرصت‌های تموم‌نشده جدید، از جمله منابع میکرواعتبار؛ توسعه همکاری‌های جدید بین اساتید دانشگاه، دانشجویان، جوامع و برنامه‌های اجتماعی برای اعطای اعتبار علمی؛ ایجاد مدل‌های نوآوری جدید (بنیادها، تعاونی‌ها، شرکت‌های غیرانتفاعی). به خصوص، طرح کلی SISU اهمیت SISU را برای جوامع با کاری که انجام می‌دهند، زیرنویس کرد و تجربه‌ای کاربردی به فرآیند یادگیری ارائه کرد، تجربیات یادگیری را به زمینه اجتماعی متصل کرد، ایده‌های نوآورانه را تقویت کرد و حداکثر زمینه‌ها را ایجاد کرد، و دانشجویان و اساتید را به توانمندی، انگیزه و تجربه برای مشارکت با جامعه و ایجاد تغییرات اجتماعی مجهز کرد.

طرح کلی همچنین تعدادی از ویژگی‌هایی که باید SISU به آن‌ها پایبند باشد، توصیه کرد:

  • خلاقیت: SISU محیطی خلاق است که نه تنها توسط فضاهای فیزیکی که ارائه می‌دهد، بلکه از طریق افرادی که در آن کار می‌کنند، ایجاد شده است. SISU از حضور افراد در امکانات خود تشویق می‌کند.

SISU افراد را تشویق می‌کند تا از فضاها و منابع موجود برای توسعه ایده‌ها، پروژه‌ها و همچنین بهبود و ایجاد دانش استفاده کنند.

  • همکاری با جامعه: یک SISU نباید به جامعه راه‌حلی تمامی به نظر آمده توسط دانشگاه ارائه دهد، به عنوان کارشناسانی از دانشگاه که دانش به شهروندان غیرفعال ارائه می‌دهند، بلکه خواهد شناخت خلاقیت منتشر شده در جامعه را و تشویق می‌کند که نوآوری‌های اجتماعی اغلب از طریق فعالیت‌های زیربالا از طریق فعالیت‌های زیربالا مانند فعالیت‌های شهروندی، به طور خودجذب و بدون نقشه‌ریزی از یک گروه خاص از افراد ظاهر می‌شوند. یک SISU اعتراف می‌کند و به منابع و ظرفیت‌های موجود در افراد و نهادها اعتماد می‌کند.
  • سیاست درباز: یک سیاست کلیدی برای یک SISU باید باشد که سیاست درباز داشته باشد تا نوآوران اجتماعی را جلب کند، همچنین هر نوع ذینفع را. این عامل کلیدی برای پشتیبانی از پروژه‌ها، بلکه برای افزایش آگاهی درونی و خارجی از موسسات LASIN است. به این ترتیب، یک SISU مرکزی است که افراد مختلف را در اطراف مسائل جامعه اتصال می‌دهد.
  • فرآیند یادگیری متقابل: یک SISU باعث تبادل دانش بین دانشگاه‌ها و جامعه در یک فرآیند یادگیری متقابل می‌شود. دانشگاه‌ها دانش جاسازی شده در جامعه را تشخصی می‌دهند (مثل دانش سنتی) و در همان زمان، دانش علمی و فناوری را در اختیار جامعه قرار می‌دهند. این تعیین کننده وضعیت نوآوری SISU را با استفاده از استراتژی‌های جدید و منابع مفید برای مقابله با تقاضاهای اجتماعی تعریف می‌کند.
  • سیاست حق تألیف نوآورانه: نوآوری‌های اجتماعی نتیجه همکاری میان ذینفعان مختلف در جامعه برای مقابله با چالش‌های معترف به آن‌ها هستند. سیاست‌های حق تألیف سنتی ممکن است مناسب نباشد، اگر چه ممکن است فرآیند را متوقف کند، باید این فرآیند را متوقف کند.
  • اعتبار علمی: یک SISU فعال به اعتبار علمی در زمینه نوآوری اجتماعی کمک می‌کند (همانطور که دانشگاه‌ها از طریق موسسات و مراکز مخصوص به علمی و فناوری انجام داده‌اند).

چشم انداز: نوآوری اجتماعی به عنوان فرصت و چالش برای مؤسسات آموزش عالی (HEIs)

نقشی که مؤسسات آموزش عالی (HEIs) در نوآوری اجتماعی ایفا می‌کنند، در سال‌های اخیر تکامل یافته است. به‌علاوه‌ از تحقیقات درباره فرآیندهای تحول، رویکردهای بیشتری که در آن علم به‌عنوان یک شرکت‌کننده فعال در فرآیندهای نوآوری اجتماعی مطرح می‌شود، به‌طور فزاینده به‌وجود آمده‌اند. مفاهیمی چون طراحی مفهومی (Design Thinking) یا تحقیقات تحول‌آفرین با تمرکز بر مشارکت فعال ذینفعان برای کار مؤسسات آموزش عالی با محیط‌های آن‌ها [3] به‌مرور مهم‌تر می‌شوند. از طریق تحقیقات تحول‌آفرین، علم سعی در حل مشکلات اجتماعی دارد، با فعال‌سازی فرآیندهای تغییرات اجتماعی. در این زمینه، ایجاد ساختارهای مناسب (مانند آزمایشگاه‌های زنده و دیگر فضاهای بررسی و یادگیری) که به‌منظور ایجاد دانش بر اساس تجربه برای برپایی شیوه‌های جدید اجتماعی، توجه بیشتری جلب کرده و باید بیشتر ترویج یابد. تنها با آگاه‌سازی افراد درباره مشکلات اجتماعی و راه‌حل‌های ممکن، مؤسسات آموزش عالی می‌توانند توسعه نوآوری اجتماعی با اعضای جامعه را پیشبرد کنند. از طریق مفاهیمی چون یادگیری خدماتی (Service Learning) یا یادگیری کاوشی (Explorative Learning)، دانش و تجربه دانشجویان درخور استفاده قرار می‌گیرد و ارتباطات بین دانشگاه و جامعه توسعه می‌یابد، که جامعه به‌عنوان یک شریک مهم به‌علاوه به اقتصاد می‌پیوندد. این شامل همچنین مسأله نحوه تولید دانش و هم‌آفرینی علمی دانشگاه است که به‌هدف یکپارچه‌سازی از توسعه‌دهندگان و نوآوران اجتماعی در فرآیندهای نوآوری می‌پردازد.

با این‌حال، چندین چالش وجود دارد که مؤسسات آموزش عالی باید به‌مواجهه با آنها بپردازند تا در زمینه نوآوری اجتماعی پیشرفت کنند. ابتدا، آنها باید بهتر درک کنند که نوآوری اجتماعی چیست؛ در حالی‌که مؤسسات آموزش عالی بیشتر و بیشتر اهمیت نوآوری اجتماعی برای توسعه جامعه و نیاز به مشارکت در این زمینه را تأیید می‌کنند، آنها ناچاراً نمی‌فهمند که دقیقاً نوآوری اجتماعی چه مفهومی دارد (به‌عنوان مثال، اغلب آن را با حوزه مسئولیت اجتماعی دانشگاه اشتباه می‌گیرند که بطور ضروری به نوآوری‌ها اشاره نمی‌کند). از یک طرف، این امر که در این زمینه کمبود وضوح مفهومی وجود دارد، معتبر نیست. اما از طرف

 دیگر، در حالی‌که دانش علمی قوی در زمینه نوآوری اجتماعی کمتر وجود دارد، بسیاری از دانشگاه‌ها هنوز به‌ندرت – اگر اصلاً – در تحقیقات نوآوری اجتماعی شرکت می‌کنند. بنابراین، تا زمانی که کسانی که در این زمینه کار می‌کنند و هدف دارند تا تغییراتی اعمال کنند، مفهوم و درک واضحی از نوآوری اجتماعی ندارند، موفقیت دشوار خواهد بود. در حالی‌که در اتحادیه اروپا، نوآوری اجتماعی به یک موضوع تحقیقی مهم تبدیل شده است، در بسیاری از نقاط دنیا هنوز این موضوع به ندرت مورد مطالعه قرار گرفته‌است. این موضوع ما را به چالش بعدی می‌برد.

بنابراین، دوم، نوآوری اجتماعی باید در سه ماموریت یکپارچه شود. همان‌طور که در بالا ذکر شد، نوآوری اجتماعی در تعداد زیادی از دستور کارهای دانشگاه‌ها ظاهر شده است، گاهی‌اوقات حتی به‌عنوان بخش مهمی از استراتژی‌های توسعه آن‌ها. برخی از دانشگاه‌ها کلاس‌ها و مقاطعی چون کارشناسی ارشد یا کارشناسی در این زمینه ارائه می‌دهند. دیگران تمرکز خود را بر روی تحقیقات در زمینه نوآوری اجتماعی معطوف می‌کنند. احتمالاً رایج‌ترین روش برای ورود دانشگاه‌ها به این موضوع که مشاهده می‌کنیم، مربوط به فعالیت‌های متعدد در چهارمین مأموریت (که به‌طور عمومی به عنوان مسئولیت اجتماعی، پیشرفت و مشارکت تعبیر می‌شود) است. با این‌حال، به‌ندرت می‌توانیم دانشگاهی را ببینیم که نوآوری اجتماعی را در تمامی سه ماموریت یکپارچه کرده‌باشد. علاوه‌براین، چالش این است که فقط توسعه فعالیت‌ها در تدریس، تحقیقات و مأموریت سوم امری نیست. موضوع تلگرامی این است که چالش این است که نوآوری اجتماعی را در طول سه ماموریت به‌صورت جامع یکپارچه کنید: کار در هر “ماموریت” باید به کار در ماموریت‌های دیگر متصل شود، تا بتواند از دیگران بهره‌مند شود.

سوم، دو ویژگی بنیادین مرتبط و متشابه در حمایت دانشگاه‌ها از نوآوری اجتماعی وجود دارد که باید تغییر کند:

  1. i) فعالیت‌های حمایتی نوآوری اجتماعی تمایل به اتفاقی بوده و بیشتر به‌صورت بخشی بی‌خودی انجام می‌شوند، دانشگاه‌ها فرآیند سنجش بازگشت اجتماعی سرمایه‌گذاری اجتماعی را تشخصی نکرده‌اند؛
  2. ii) به عنوان نتیجه‌ای از آن، در حالی‌که نوآوری تجاری تشخصی داشته و توسط دفاتر انتقال دانش به خوبی تأیید و حمایت مؤسساتی دارد، در دانشگاه‌ها تا کنون هیچ وظیفه حمایتی حرفه‌ای برای حمایت از نوآوری اجتماعی وجود ندارد. تا کنون نه زیرساخت‌ها و نه تأمین منابع وجود داشته است که این امر را ممکن کند، اصولاً به دلیل این که دولت‌ها و حتی مدیران دانشگاهی مقاوم به مفهوم نوآوری اجتماعی به‌عنوان یک ابزار اجتماعی-اقتصادی مؤثر بوده‌اند. پذیرش نوآوری اجتماعی در سطح سیاست‌های دولتی در سراسر دنیا محیطی را فراهم می‌کند که حمایت‌های مؤسساتی از این زمینه روز‌به‌روز شیوع بیشتری پیدا می‌کند و سرمایه‌گذاران تمایل دارند در پروژه‌ها سرمایه‌گذاری کنند.

چهارم، چالش یکپارچه‌سازی دیدگاه بالاپایین و پایین‌بالا وجود دارد. معمولاً هنگامی که دانشگاه‌ها نقش خود را به‌عنوان مؤسسات مسئولیت اجتماعی در محیط زندگی خود ادا می‌کنند، آغاز به توسعه اقدامات می‌کنند که قرار است گروه‌های مختلف هدف (مانند جوامع) را تشویق کنند. با این حال، چنین اقداماتی معمولاً از دیدگاه دانشگاه طراحی و اجرا می‌شوند و از ابتدا فراموش می‌کنند که گروه هدف را در این فرآیند مشارکتی کنند. این موضوع که پروژه‌های توسعه‌یافته توسط دانشگاه‌ها به‌طور طبیعی به طراحی و اجرا در نظریه دانشگاه هستند و از ابتدا فراموش می‌کنند که گروه‌های هدف را درگیر کنند، امری غیرمتعارف نیست. بنابراین، نمی‌توان انتظار داشت که پروژه‌های توسعه‌یافته توسط دانشگاه‌ها به‌صورت طبیعی واکنش‌گر به نیازها، ایده‌ها و توانمندی‌های جوامع و گروه‌های هدف پاسخ دهند. دانشگاه‌ها باید یاد بگیرند چگونه با گروه‌های هدف در زمینه برابری کار کنند و چگونه دیدگاه خود را با دیدگاه آنها یکپارچه کنند. همانطور که در بالا نشان داده شد، پروژه‌های مانند LASIN از این موضوعات شروع به بررسی کرده‌اند.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *