چگونه نظریههای عمل اجتماعی به درک بهتری از فرآیندهای تغییر اجتماعی کمک میکنند و چرا باید تمرکز خود را بر روی جایگذاری هر نوآوری در یک شبکه فراگیر از جریانهای نوآوری متمرکز کنیم؟ برای درک ارتباط نوآوری اجتماعی و تغییر اجتماعی بسیار مهم است تا پتانسیل نوآوری اجتماعی را به نحو احسن مو شکافی کرده و مورد بررسی قرار دهیم. مراجعه به نظریه عمل اجتماعی و نظریه گابریل تارد به ما کمک میکند تا پیچیدگی فرآیندهای نوآوری را بهتر درک کنیم. این مو شکافی، دیدگاه جدیدی را نسبت به جایگذاری نوآوری اجتماعی و حاکمیت فرآیندهای تغییر اجتماعی ممکن میسازد.
اگرچه به وضوح نیاز به نوآوری اجتماعی حس میشود و بارها در این زمینه بحثهای علمی شده است، اما تاکنون درک واضحی از اینکه چگونه نوآوری اجتماعی به تغییر اجتماعی منجر میشود، وجود ندارد. بنابراین، در تحلیل پروژههای اروپایی در سالهای اخیر، جین جنسون و دنیس هریسون به نتیجه زیر میرسند: «با وجود اینکه نوآوری اجتماعی در حوزهها و سیاستها به شکلهای مختلف ظاهر میشوند و از منظرهای نظری و روششناسی متعدد مورد مطالعه قرار میگیرند، شرایطی که باعث توسعه، رشد و در نهایت تغییر جامعه شوند، هنوز به طور کامل در دایرهی سیاسی و علمی درک نشده است.»
نوآوری اجتماعی و نظریههای تغییر اجتماعی
اصطلاحات «نوآوری اجتماعی» و «نوآور اجتماعی» برای اولین بار در اوایل قرن 19 میلادی ظاهر شدند – بسیار قبلتر از آنکه «نوآوری» مفهوم اقتصادی و فناورانهای به خود بگیرد. از نظر معنایی، از ابتدا، این اصطلاحات به عنوان اشکال خاصی از تغییر اجتماعی، بسیار با فرآیندهای تغییر اجتماعی و تحولات جامعه ارتباط داشتند. با اینکه محتوای آنها به دقت تعریف نشده بود، این اصطلاحات به طور گسترده در انگلستان و فرانسه مورد استفاده قرار گرفتند. تمرکز اصلی بر تغییر اساسی در سیستم اجتماعی و ساختارهایی بود که آن را پشتیبانی میکنند؛ به عبارت دیگر، تغییر نظام و ساختار سازمانی جامعه به طور کلان. با ظهور مفهوم اصلاح اجتماعی در نیمه دوم قرن 19، نوآوری اجتماعی ارتباط محکمتری با فرآیندهای مندرج و تحول مقصودآور پیدا کرد که بخشی از جامعه را تحت تأثیر قرار داده و با هدف حل مسائل، مانند آموزش، شرایط کاری و فرصتهای برابر، ارتباط داشت.
در قرن بیستم، ویلیام اف. اوگبرن به عنوان اولین جامعشناسی شناخته میشود که به اهمیت نوآوری اجتماعی به عنوان بخشی از تئوری تغییر اجتماعی اشاره نمود. او اختراعات و نوآوریها را به عنوان «ترکیبی از عناصر موجود و شناختهشده از فرهنگ، مادی یا غیرمادی، یا تغییر یکی از آنها برای ایجاد یک مورد جدید» معرفی کرده و آنها را به عنوان مهمترین عامل تغییر در نظر گرفته است. او تغییر اجتماعی را به عنوان یک فرآیند نوآورانه تعبیه کرده است، جایی که نوآوریهای جدید – ساختاری یا اجتماعی – میتوانند محرک باشند.
برای درک بهتر ارتباط نوآوری اجتماعی و تغییر اجتماعی باید به سخنان گابریل تارد بازگشت. دیدگاه تارد به ما این امکان را میدهد که دیدگاهی که توسط شومپتر به نوآوریهای اقتصادی و فناورانه محدود شده بود، را گستردهتر کنیم تا شامل تنوع گستردهای از نوآوری اجتماعی شود. در نظریه اجتماعی گابریل تارد، توسعه و تغییر از اختراعات و فعالیتها ناشی میشود، که مورد تقلید قرار گرفته و به همین دلیل به نوآوری اجتماعی تبدیل میشوند. به این ترتیب، تقلید اجتماعی توسط نوآوری در حال حرکت است، و تغییر اجتماعی از طریق فعالیتها و اختراعاتی که مورد تقلید واقع میشوند، توضیح داده میشود.
اهمیت چنین مفهومی از نوآوری اجتماعی که بر اساس نظریه اجتماعی است، در این است که به ما امکان میدهد چگونگی پدیدآمدن و تحول پدیدهها، شرایط و ساختارها را کشف کنیم. اختراعات و کشفهای بیشمار و ناشناخته از طریق تقلیدهای متعدد، جامعه و عملکردهای آن را تغییر میدهند و در نتیجه، به عنوان پدیده اجتماعی واقعی میشوند. «در حوزه نوآوری اجتماعی، هر چیز یا به عنوان اختراع و یا به عنوان تقلید رخ میدهد،. در این میان، تقلیدها که رودخانهها و اختراعات کوههای این حوزه را شکل میدهند». برای تارد، تقلید اصلیترین مکانیزم برای تولید اجتماعی و تغییر اجتماعی است. او معتقد است که «همه تشابههای مبتنی بر اجتماع که به دنیای نوآوری اجتماعی تعلق دارند، نتیجهی یک نوع تقلید هستند؛ این تقلید، بیش از هر چیز دیگری، میتواند به صورت تقلید از عادات یا مد از طریق همدردی یا اطاعت، آموزش یا تربیت و با دقت و اهتمام انجام شود.» از آنجا که تقلید همواره با تغییر همراه است، فرآیند تقلید به طور همزمان نوآوریها را به ساختارها و عملکردهای اجتماعی تبدیل میکند. افزون بر این، اقدامات و شورشهای فردی در برابر اخلاق، رسوم و قوانین رایج – به عنوان وقفه یا عبور از جریانهای تقلید – فرد به فرد منتقل میشوند و مورد تقلید قرار میگیرند. در نهایت این فرآیند منجر به نوآوری اجتماعی میگردد.
نوآوری اجتماعی و پویایی تغییرات در عملکردهای اجتماعی
همراه با دیدگاه نظریه عمل در تحلیل پویایی عملکردهای اجتماعی و تغییرات اجتماعی، این رویکرد به ما یک دیدگاه جدید در نقش نوآوری اجتماعی در فرآیندهای تغییر اجتماعی میدهد. تعریف نوآوری اجتماعی به عنوان یک ترکیب یا شکلگیری جدید از عملکردهای اجتماعی، امکان یکپارچهسازی معانی مختلف نوآوری اجتماعی را فراهم میکند و به ما یک دیدگاه نوین درباره ارتباط نوآوری اجتماعی و تغییر اجتماعی ارائه میدهد. این درک نوین از نوآوری اجتماعی به عنوان یک ترکیب یا شکلگیری جدید از عملکردها در زمینههای عملیات اجتماعی، با هدف مدیریت بهتر نیازها و مشکلات نسبت به استفاده از عملکردهای موجود، نیز نشان میدهد که چگونه نوآوری اجتماعی منجر به تغییر اجتماعی میشود. لذا، نوآوری اجتماعی تا حدی اجتماعی است که کنش اجتماعی را تغییر میدهد و در جامعه (به عنوان مثال در سراسر جامعه، بخشهای گستردهتر، یا تنها در برخی از زیرحوزههای اجتماعی) قابل قبول باشد و گسترش یابد.
سیستمهای اجتماعی و حاکمیت، که نوآوریهای اجتماعی در آنها جای گرفتهاند بسیار پیچیدهاند و مسائلی که به آنها پرداخته میشود، عمیقاً در عملکردها و نهادهای اجتماعی جاری است. در چنین زمینه پیچیدهای، SI-DRIVE مفهوم «زمینه عمل» را ایجاد کرد که به عنوان یک نوع کلی از فعالیتهای مختلف در یک حوزه خاص در سطح میانی مورد استفاده قرار میگیرد تا تعاملات پیچیده فعالیتهای نوآوری مختلف را تجزیه و تحلیل کند. اگرچه یک فعالیت، نمایانگر پیادهسازی خاص و محدودی از یک راهحل برای پاسخ به تقاضاها، چالشهای اجتماعی یا تغییرات سیستمی است، مفهوم زمینه عمل ویژگیهای عمومی را که در پروژههای مختلف مشترک است، مورد بررسی قرار میدهد. این رویکرد امکان تحلیل فرآیندهای گسترش را نه تنها در سطح کوچک ترین فعالیتهای نوآوری اجتماعی، بلکه با جمعآوری دادهها در سطح اجتماعی بزرگتر که گروههای کاربری گستردهتر و تأثیر اجتماعی خاصی به دست آوردهاند و جایی که تغییرات اجتماعی قابل مشاهده هستند، فراهم میکند. به همین ترتیب، این رویکرد ما را قادر میسازد تا تعاملات بین توسعههای کوچک (میکرو) و ادغام آنها در سطح بزرگتر را مورد بررسی قرار دهیم.
ارتباط پیچیده نوآوری اجتماعی و تغییر اجتماعی
در این زمینه، نقشهبرداری جهانی پروژه SI-DRIVE نشان داد که نوآوریهای اجتماعی قادر به تغییر یا حتی توجیه دوباره تغییرات اجتماعی و تقویت افراد هستند. به عبارت دیگر، این نوآوریها توانستهاند با جلب توجه گروههای مختلف سهامدار و حتی به طور کلی جامعه، هماهنگی اجتماعی را بهبود بخشند و رشد هوشمندانه، پایدار و جامع را ممکن سازند. این نقشهبرداری بر نوآوریهای اجتماعی زیادی، که اغلب به صورت ناشناخته اما همچنان حائز اهمیت، به تقاضاها یا نیازهای اجتماعی روزمره پاسخ دادهاند پرتو افکند.
با این وجود، این پروژهها و ابتکارات در اهداف و اثرات خود، گسترده و پیچیده هستند. همانند هر نوآوری دیگر، نوآوری اجتماعی هم، با وجود نیت مثبت افراد مشارکتکننده، اساساً در اثرات خود دوجانبه است. عملکردهای اجتماعی جدید به تنهایی و به صورت خودکار به پاسخ صحیح به چالشهای اجتماعی اساسی و اهداف نظامی و مرتبط با فرآیندهای تحول اجتماعی تبدیل نمیشوند. با تمرکز بر حل مشکلات اجتماعی و اکولوژیکی که نمیتوان به شکل مناسب از طریق روشهای سنتی اقتصادی و دولتی با آنها برخورد کرد، بسیاری از نوآوریهای اجتماعی تا حدی عملکرد تعمیری دارند بدون این که به طور اساسی موجب تغییر عملکردهای گذشته و ساختارهای نهادی مرتبط شوند. علاوه بر این، بسیاری از پروژهها و ابتکارات، تأثیر مطلوبی در جامعه ندارند و به جای آن اغلب در سطح محلی و آزمایشی محدود میمانند (جهت مطالعه مقالهای درباره نوآوری اجتماعی در حال ظهور به اینجا مراجعه کنید). برخی از ابتکارات دیدگاه گستردهتری دارند و اقدامات خود را به سمت چالشهای اجتماعی عمده و ایجاد اشکال جدید همکاری بین عوامل مختلف و در سطوح مختلف، همراه با بازتعریف رابطه بین ارزش اجتماعی و اقتصادی، هدایت میکنند. آنها به طور کلی هدف دارند ساختارهای موجود را مدرن کنند. تنها چند ابتکار به صورت صریح به منظور تغییر اساسی در تشکیل عملکردها و ساختار نهادی جامعه عمل میکنند. با توجه به این واقعیت و همچنین اینکه تأثیرات بلندمدت بر عملکردها و نهادهای موجود تاکنون به ندرت مورد بررسی قرار گرفتهاند، پرسش درباره رابطه بین نوآوریهای اجتماعی و تغییر تحولی اکنون به یکی از سوالات کلیدی تحقیقات نوآوری اجتماعی تبدیل شده است.
حاکمیت فرآیندهای تغییر اجتماعی
این نگرش به نقش نوآوری اجتماعی در فرآیندهای تغییر اجتماعی پیامدهایی برای حاکمیت فرآیندهای تغییر اجتماعی دارد. به این ترتیب، سیاستهای مبتنی بر تئوری عمل تمرکز خود را بر روی اقدامات و نوآوری اجتماعی قرار میدهند به جای فناوریها و تأثیرات خارجی بر نگرشها، رفتارها و تصمیمات. این سیاست از تضادهای مختلف بین روشهای ثابت زندگی و اشکال مختلف عملکرد، و همچنین بین مسائل اجتماعی و نقصهای موجود در حل مسائل آغاز شده و به تقویت توانمندی جامعه برای تأمل در مشاهده و شکلدهی فرآیندهای تحول متکی است. عملهای اجتماعی – و از این رو، نوآوری اجتماعی نیز – همیشه نتیجه فرآیندهای پیچیده و ظاهری هستند که هیچگاه صرفا یک فرد تنها، کنترلی بر آن ندارد. در این فرآیند، سیاست مداخلهای نمیکند، بلکه جزئی از ترتیبات اجتماعی است که عملهای اجتماعی را پیکربندی میکند. تمرکز، اینجا بر توانمندسازی عوامل برای تعلیق روالها و الگوهای ثابت و بهدستآوردن قالبهای یادگیری حاکم است. به جای دیدگاه خطی و متوالی در رابطه بین اختراع، نوآوری و گسترش، تغییر تحولی به عنوان تشکیل دوباره اجتماعی و همکارانه عملهای اجتماعی در نظر گرفته میشود که از تعامل بین اختراع و تقلید چندگانه تغذیه میشود.
تغییر دیدگاه در مورد نوآوری اجتماعی به سوی شکلدهی تجربی فرآیندهای یادگیری اجتماعی موجب تمرکز بر مکانیسمهای تقلید و انتشار غیرخطی و غیرمتوالی، سازماندهی و روتینسازی منجر میشود. سوال این است که چگونه میتوان فرآیندهای تحول اجتماعی را آغاز کرد، و این موضوع، توجه را به سمت جامعههای آرمانی هدایت میکند. این گونه جوامع به عنوان «نهادها، روابط و عملکردهایی که میتوانند در دنیای حال توسعه یابند و همچنین دنیای آینده را پیشبینی کرده و به آن سوق میدهند» تفسیر میشوند.
بدون دیدگاه